نامه بابایی به دختر نازنازی
غزلی همیشه با بابایی بازی میکنه حالا هم که چند وقته رفته مدرسه امیدوار بودم که منو ول کنه ولی انگار اونجا سیر نمی شه تا خونه میام می افته به جونم .جدیداً من و اون یک بازی کشف کردیم بازی اینجوری که غزلی دستشو می گیره جلوی دهنش و کِل عروسی میکشه بعد به من میگه دیدی چه جوری بود منم میگم آره بعد میگه خوب تو هم همین کارو انجام بده منم این کارو انجام میدم میگه آره اینجوری بود .
الهی قربون ملوس گلم برم که مثل بابا بازی کشف میکنه .
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی